مهرطلبی و مهربانی و تفاوت میان آنها از زبان دکتر هلاکویی
دکتر فرهنگ هلاکویی میگوید: اگر از من بپرسید که بزرگترین مسئله انسان در طول تاریخ و بزرگترین مسئله و مشکل جامعه ایرانی چه در ایران چه خارج از ایران چیست؟ پاسخ من مهرطلبی است. زیرا بیش از نیمی از مردم مهربان نیستند. آنها مهرطلب هستند. حتی در مقام مادر یا پدر هم همینگونه هستند.
در این مقاله راجع به افراد مهربان و مهرطلب و تفاوت میان آنها از دیدگاه دکتر فرهنگ هلاکویی صحبت میکنیم.
تفاوت بین مهربانی و مهرطلبی چیست؟
در مهربانی من کسی هستم که رشدم را کردهام. تکاملم را پیدا کردهام. نسبتاً از سلامت و تعادل خوبی با توجه به شرایطم برخوردار هستم. ولی مسئله مهم و اساسیاش این است که به دلیل اعتماد و اطمینانی که به خودم و دیگران دارم، به خاطر احساس خوبی که راجع به خودم و دیگران دارم و به خاطر دلایل بسیار دیگر کاری را میکنم که دوست دارم.
کاری را میکنم که درست است. ازآنجاییکه این کار را هم دوست دارم و هم درست است و در ارتباط با دیگران است، از آن لذت میبرم. با آن رشد میکنم. از آن پاداش میگیرم. با آن خوب و خوش هستم. حتی صبح به امید انجام آن از خواب برمیخیزم.
درست مانند پدر و مادری که با تمام شور و اشتیاق با بچه خود بازی میکنند یا با او حرف میزنند. با او غذا میخورند یا بیرون میروند. از بودن و داشتن او احساس لذت میکنند. خدا را شاکر هستند که چنین فرزندی دارند. امیدشان به بودن اوست و با او در زندگی اوج میگیرند. این مهربانی است.
تعریف کلی مهربانی
پس در مهربانی من کار درست و خوب را انجام دادم. خودم از آن لذت بردم. برای من فایده داشت و به رشد من کمک کرد. پس درنتیجه طلبکار دیگران نخواهم بود. شما را بدهکار خودم نمیدانم. انتظار و توقعی از شما ندارم. در چنین شرایطی من آدم مهربانی هستم. از رابطهام لذت میبرم. کاری هم که انجام دادم همراه با درد و رنج نبوده است.
مهرطلبی به چه صورت است؟
به گونه دیگری هم میتوان نگاه کرد که شامل افرادی میشود که مهرطلبی دارند. در صورت مهرطلبی من برای شما کاری انجام میدهم که از این کار رنج میبرم. این کار را دوست ندارم و درست نمیدانم. تنها به خاطر شما این کار را انجام میدهم.
دارم رنج میبرم. نگران هستم. خشمگین و عصبانی هستم. تلاشم این است که تا جای ممکن انجامش ندهم. حرص میخورم. با خود میگویم که چرا باید این کار را بکنم؟ چرا شما اینگونه هستید؟
بااینوجود این کار را میکنم تا محبت شما را جلب کنم. میخواهم شما فکر کنید که من آدم خوبی هستم. مثلاً شما را درحالیکه دوست ندارم، به خانهام دعوت میکنم. حتی حوصله صحبت کردن با شما را هم ندارم. اما چون میترسم که اگر دعوتتان نکنم چیزی پشت سر من بگویید، این کار را میکنم.
در اینجا من مهربانی نکردهام. من رنج بردم. درد کشیدم. غمگین و خشمگین هستم. اما این کار را کردم تا محبت شما را به خود جلب کنم. این کار را میکنم تا بعداً از شما استفاده یا سوءاستفاده کنم. این کار را میکنم تا از جانب شما آسیب نبینم. تا شما پشت سر من حرف نزنید و آبروی من را نبرید. در این زمینه من مهرطلب هستم و با این کار مهرطلبی کردهام.
تعریف کلی مهرطلبی
بنابراین انسانی که مهرطلبی دارد مهربان نیست. مهرطلب کسی است که کاری را میکند که دوست ندارد و درست نمیداند. با آن کار رنج میبرد و رشد هم نمیکند. پس باید ببینید که وقتی با مردم صحبت میکنید چگونه صحبت میکنید؟
آیا با اشتیاق این کار را میکنید؟ آیا از انجام آن لذت میبرید؟ آیا سپاسگزار آنها هستید که به شما فرصتی برای این گفتگو دادهاند؟ آیا احساس میکنید که با حرف زدن با آنها شما چیزهای جدید و مهمی را به دست آوردهاید؟ نام این مهربانی است.
مهرطلبی وقتی است که من از گفتگو با شما ناراحت هستم. حوصلهتان را هم ندارم. تنها دارم تحملتان میکنم. چون بههرحال شما بزرگتر هستید. چون به خانه من آمدهاید. چون شما مهمان من و یا آدم مهمی هستید. چون در غیراینصورت پشت سر من حرف خواهید زد. پس من باید به هر شکل که شده مواظب شما باشم. روزی که من مهرطلب هستم و مهرطلبی دارم، رنج و عذاب میکشم.
من کاری که دوست دارم یا درست میدانم را انجام نمیدهم. یا کاری که درست است را میکنم اما دوستش ندارم. در این صورت من تبدیل به آدمی میشوم با این مشکل که میخواهم دیگران من را دوست داشته باشند.
این مشکل از کجا میآید؟ ریشه این مشکل چیست؟
کودکی که در کودکی با یک پدر و مادر مهربان و دانا و آگاه روبرو است که امکاناتی دارند و به او هرچه میخواهد را میدهند. به او امنیت و آرامش میدهند. به او عشق میدهند. به او محبت میدهند. به او نوازش میدهند. به او اعتماد به نفس مثبت میدهند. به او حرمت نفس میدهند. این بچه روی پای خودش میایستد. هر کاری هم که میکند دوست دارد.
اما بچهای که پدر و مادرش نامهربان باشند و نادان و ناآگاه و امکانات نداشته باشند. یا نظام فکری و تربیتی آنها بهگونهای باشد که بچه را تشنه و گرسنه عشق نگاهدارند. از او انتظارات زیادی داشته باشند. او را تحقیر کنند و تهدید کنند. بچه در این صورت به این نتیجه میرسد که مهمترین چیز در این دنیا محبت و مهربانی است. چون اگر به شما محبت کند به او لذت میدهید. آسیب هم به او نمیزنید.
بنابراین چون خودش عشق و محبت را نداشته، تشنه و گرسنه محبت و عشق میشود. پس حالا دست به هر مانوری میزند. دروغ میگوید. تملق و چاپلوسی میکند. نوازش میکند. همه اینها را برای این انجام میدهد که خودش محبت دریافت کند. به این شکل خاطرش آسوده است که تنبیه نمیشود و آسیب نمیبیند. متأسفانه نیمی از مردم ما مردمان مهرطلبی هستند نه مهربان.
محبت و مهربانی نباید از سر اجبار و یا معامله باشد.
پس پدر و مادر باید دست بچهها را ببوسند که به آنها فرصتی دادهاند که پدری و مادری کنند. هر کاری هم میتوانند برای آنها انجام دهند. البته هر کاری که درست و خوب است. بهاندازه سرسوزن هم از بچهها انتظار برگشت و جبران نداشته باشند.
یعنی اگر پدر و مادر حتی یک ثانیه فکر کنند که من که اینهمه کار برای بچههایم کردم، آنها هم باید کاری برای من بکنند، محبت نکردهاند. در این صورت معامله کردهاند.
پس اگر به دنبال هر نوع محبتی نسبت به دیگران توقع جبران داشته باشیم، این مهربانی نیست. این مهرطلبی و نوعی معامله است. پس تفاوت بسیاری بین آدمهایی وجود دارد که کاری را با تمام شور و اشتیاق و هیجان انجام میدهند یا با درد و رنج و عذاب.
پس مردم به دو گونهای تبدیل میشوند که مهربانی یا مهرطلبی دارند. به همین دلیل آدم مهرطلب همیشه فکر میکند که به حریم و حقوقش تجاوز کردهاند و غمگین و خشمگین است.
انسانهایی که مهرطلبی دارند بهراحتی نمیتوانند «نه» بگویند و کاری را که دوست ندارند بهاجبار انجام میدهند. انسانی که مهرطلبی دارد صمیمی و صادق نیست. اما انسان مهربان صادق، سالم و روراست است. انسان مهربان صمیمانه و صادقانه حرفش را میزند.
انسانی که مهرطلبی دارد از همه طلبکار است. اما انسان مهربان بدون توقع کاری را برای دیگران انجام میدهد. انسان مهربان به خاطر کارهایی که انجام میدهد، از دیگران طلبکار نیست.
پاسخها