باورهای ما الگوی موفقیت ما را تعیین میکنند

الگوهای موفقیت و باورها
مثالی را در نظر بگیرید: فردی میگوید نمیدانم چرا با هرکسی که آشنا میشوم بعد از مدتی از من سوءاستفاده میکند و متوجه میشوم فقط برای من اینچنین است. الگوی این فرد این است که مورد سوءاستفاده قرار گیرد و تمام جهان دستبهدست هم خواهند داد تا این فرد با افراد سودجو آشنا و هم مسیر شود. همانطور که قبلاً هم اشاره شد، باید تقسیمبندی مناسبی برای هر یک از موارد گفته داشته باشیم. هر چیزی که هستیم نتیجه الگوهای ماست و الگوها هم نتیجه ۳ عامل: باورها، احساسات و عادتها هستند. این ۳ عامل بهمرور و در سالهای اولیه زندگی، یک الگوی درونی را به وجود میآورند. این الگوی درونی است، که نتیجه نهایی زندگیمان را رقم میزند. به همین دلیل در روانکاوی و در روانشناسی به کودکی فرد اهمیت بسیار میدهند و ریشه همه مشکلات، انتخاب همسر، موفقیت شغلی و… را در سالهای اولیه زندگی جستجو میکنند. گاهی ما افکار خوبی داریم و خیلی هم تلاش میکنیم به چیزهایی که دوست داریم برسیم، اما هر چه بیشتر تلاش میکنیم کمتر به خواستههایمان میرسیم. چراکه از الگوی درونی خود خبر نداریم. اگر تابهحال به خواستههای خود نرسیدهاید، شک نکنید که الگوی درونی اجازه رسیدن به آنها را صادر نمیکند. الگوی درونی کاملاً تحت فرمان ناخودآگاه است و تا ناخودآگاه دستور موفقیت ندهد، هیچ تلاشی در خودآگاه منجر به موفقیت نخواهد شد. و زمانی ناخودآگاه دستور موفقیت میدهد که آن را امن بداند. دستورات و برنامههای ناخودآگاه طبق الگوهایی که قبلاً شکلگرفتهاند، صادر میشوند. و این دستورات برای ناخودآگاه غیرقابل سرپیچی هستند.
[gap height=”40″]
اگر نمیدانید الگوی درونی شما چیست، کافی است نگاهی به دستاوردهای فعلی خود بیندازید. ممکن است مثل خود من، گاهی ازلحاظ مالی خیلی خوب پیشرفت کنید و به دلیل گرفتن تصمیمات اشتباه همه پسانداز خود را هدر دهید و مجبور شوید از صفر و یا حتی از زیر صفر شروع کنید. وقتی خوب به مورد خودم نگاه کردم، دیدم تصمیم اشتباه و سرمایهگذاری نامناسب، ظاهر امر هستند و در پشتصحنه، این الگوهای درونی من هستند که باعث شدند آن انتخابها را داشته باشم. ناخودآگاه ما میداند که اگر این سرمایهگذاری را کنیم، سود میبریم یا ضرر میکنیم. در ظاهر من شکست خوردم اما در پشتصحنه ناخودآگاه این نتیجه را گرفته که با از دست دادن سرمایه، امنیت بیشتری را برای من خلق خواهد کرد. یادمان باشد که ناخودآگاه ذهن منطقی نیست، بلکه ذهن احساسی است و طبق الگوهایی که از قبل شکلگرفتهاند دستورات خود را صادر میکند. دستوراتی که یک میلیارد بار قویتر از خودآگاه هستند.
شاید افرادی را سراغ داشته باشید که هر کاری انجام دهند، نتیجه آن شکست است و برعکس افرادی را بشناسید که به هر کاری دست میزنند در آن موفق هستند. تمام اینها بستگی به الگوی درونی افراد دارد.
خبر خوب: الگوهای درونی قابلتغییر هستند.
احتمالاً در ابتدای کار خیلی خوشایند به نظر نرسد که تمام زندگیمان تحت تأثیر الگوهای درونی است و خودآگاه نمیتوانیم برنامههایی قویتر از ناخودآگاه اجرا کنیم، اما با شناخت دقیق ناخودآگاه و الگوها میتوانیم آنها را تغییر داده و الگوهایی که میخواهیم را برنامهریزی کنیم. در این صورت فقط برنامههای جدید اجرا میشوند.
تمرین عملی: شما هم الگوی خود را یادداشت کنید. برای پول، روابط، شغل، دوستیها و تصمیماتی که میگیرید، چه الگویی وجود دارد؟ برای راهنمایی: چیزی که در زندگی خود میبینید زیاد تکرار شده و یا همیشه در موضوع خاصی، نتیجه یکسانی را دریافت میکنید.
الگوی مالی:
الگوی روابط:
الگوی شغل:
الگوی دوستیها:
[gap height=”40″]
افکار، باورها، اعتقادات، ارزشها و عادتها
این واژهها را زیاد میشنویم اما فرق آنها چیست و هریک چه جایگاهی دارند؟ بسیار میشنویم که افکار خود را تغییر دهید تا زندگی شما تغییر کند. گاهی امتحان میکنیم و افکار خود را تغییر میدهیم و هیچ اتفاقی نمیافتد. خود من بارها این جمله را تست کردم و نتیجه نگرفتم. یا میگویند باور کن که میشود، تا دنیا تغییر کرده و شدن آن برایتان اتفاق بیفتد اما باز نتیجهای نگرفتهام. بگذارید یکبار برای همیشه این مفاهیم را بهدقت و بهدرستی باهم بررسی کنیم و آنها را دستهبندی کنیم تا بتوانیم در جای مناسب از آنها استفاده کنیم.
[gap height=”40″]
افکار: فکرهای روزانه ما هستند. مدام در حال تفکر هستیم و گفتوگوی ذهنی زیادی داریم که غالباً هجوم افکار هستند. این افکار درست و غلط ندارند و هر فکری میتواند مدام در ذهن ما باشد. معمولاً همچنین است که هم افکار موافق داریم و هم افکار مخالف، هم مثبت و هم منفی. افکار بیشتر به ذهن خودآگاه میآیند و البته این ناخودآگاه است که برای شلوغ نشدن بسیاری از این گفتوگوی درونی را حذف میکند یا صدای آن را پایین میآورد تا بهراحتی بتوانیم به زندگی عادی ادامه دهیم.
[gap height=”40″]
باورها: باور و اعتقاد یکی هستند. زمانی که افکار به عمق بیشتری بروند، تبدیل به باور و اعتقاد میشوند. باورها طرز فکر ما و نگرش ما به دنیای پیرامون ماست. افکاری که باسابقه زمانی زیاد به ناخودآگاه سپرده شوند، تبدیل به باور میشوند. افکاری که برای درستی یا نادرستی آنها دلایل زیادی میآوریم. آیا در دنیای امنی زندگی میکنیم یا در دنیای ناامنی؟ خوبی در حال گسترش است یا بدی؟ بیشتر انسانها خوب هستند یا بیشتر آنها بد هستند؟ این دنیا، دنیای خوبی است یا دنیای نامردی است؟ جواب شما به هر یک از این سؤالات میشود اعتقاد یا باور شما نسبت به این دنیا. برای هر چیزی ما باورهای خاصی داریم. و هر چه مسئله حساستر میشود ماهم باورهای سفت و سختتری داریم و البته برای دفاع از آنهم تلاش بیشتری میکنیم. برای مثال ازدواج را در نظر بگیریم: دختر خوب یا پسر خوب کم است یا فراوان؟
باورها هم درست یا نادرست ندارند. هر دو باور درست هستند چراکه هر دودسته دلایل خاص خود رادارند. شما همیشه میتوانید دلایل زیادی برای درستی و همچنین دلایل زیادی برای نادرستی باور خاصی پیدا کنید.
مثال: ازدواج باعث پیشرفت میشود یا مانع آن؟ برای هر دودسته دلایل زیادی وجود دارد. برای هر دودسته هم مثالهای عینی زیادی وجود دارد. شاید در نزدیکان خود نمونه هر دو را داشته باشید. بسته به نوع دلایل و قوی بودن آنها و داشتن نمونههای آن، این باور در ما شکل میگیرد و برای تصمیمگیری در مورد ازدواج این باورهای ما هستند که تعیین میکنند چگونه تصمیم بگیریم و چگونه با مسئله ازدواج برخورد کنیم. بهطور خلاصه:
باورها: اعتقاداتی هستند که نسبت بهدرستی آنها ایمان، و دلایل زیادی برای اثبات آنها داریم
تمرین عملی: با توجه به توضیحات این بخش، تعدادی از باورهای مثبت و منفی خود را بنویسید. اگر مطمئن نیستید که چه بارهای دارید به یاد داشته باشید که باورها، اعتقاداتی هستند که نسبت بهدرستی آنها ایمان، و دلایل زیادی برای اثبات آنها داریم. پس از اعتقاداتی که دارید بنویسید. از خوبیها و بدیهای دنیا و افراد و روابط و پول و… اینها میشوند باورهای شما. آنها را دستهبندی کنید تا ببینید کدامیک برای شما موفقیت بههمراه دارند و کدامیک را باید تغییر دهید.
[gap height=”40″]
باورهای مثبت:
باورهای منفی:
پاسخها