مثبتاندیشی سم است!
مثبتاندیشی سم است
وقتی در سمینارها یا جلساتم، میگویم مثبتاندیشی سم است، اغلب با چهرههایی درهم کشیده یا حتی عصبانی مواجه میشوم. در واقع، آنچه مثبتاندیشی مطرح شده و در جامعۀ ما جا افتاده است، چیزی به جز «فرار از واقعیت» نیست. افرادی به مثبتاندیشی رو آوردهاند که نه تنها به کارهای روزانۀ خود نمیپردازند، بلکه شهامت روبهرو شدن با خیلی از مسائل را ندارند. مثبتاندیشی به این معنا نیست که با وجود مشکلات فراوان بگوییم میم مشکلات را بردارید و آنها را تبدیل به شکلات کنید! درک کردن وضع موجود و قبول کردن اینکه در به وجودآمدن این مشکلات سهم زیادی داشتهایم، قدم اول برای مثبتاندیشی است؛ این طرز فکری است که در بیشتر افراد مثبتاندیش وجود ندارد. البته دستۀ دیگری از مثبتاندیشان را نیز زیارت کردهام؛ آنها دستۀ ناامیدها هستند.
کمی استرس نیز پشت حرفهای دستۀ اول وجود دارد؛ یعنی با وجود اینکه میگویند مثبت باش، در پشت صحنه نگرانیهایی دارند که بعد از کمی سؤال و جواب بهخوبی آن را بروز میدهند. اما دستۀ دوم هیچگونه نگرانیای ندارند؛ میگویند مثبت باش، ولی زمانی که به زندگی آنها نگاه میکنیم، میبینیم که دستاوردهای مادی و معنوی زیادی ندارند و از جملات این چنینی استفاده میکنند: «مگر چند سال میخواهیم عمر کنیم؟ آخرش که چه؟» واقعیت این است که اینها ابتدا جزو دستۀ اول بودهاند، سپس ارتقا یافتند و ناامید شدهاند. اگر در دستۀ اول هستید لطفاً مراقب باشید به دستۀ بعدی منتقل نشوید و اگر جزو دستۀ دوم هستید، لطفاً کتاب را تا انتها بخوانید و از دستورالعملها پیروی کنید تا دستاوردهای زندگیتان بیشتر شود.
در واقع با مثبتاندیشی مخالف نیستم، بلکه با تعریفی که از آن شده است و اینکه کجا از آن استفاده شود، مخالفتهایی دارم. پس از حدود دو دهه کار کردن در حوزههای گوناگون موفقیت (روانشناسی موفقیت، کوچینگ، ایافتی، قانون جذب، کسب ثروت و… ) به کرات دیدهام افرادی که کتابهای موفقیت میخرند، از لحاظ مادی و اجتماعی کمتر موفق هستند. یک علت این است که آنها معتاد شدهاند؛ معتاد به خواندن. این افراد به نوعی از واقعیات فرار میکنند و در حقیقت، مطالعۀ کتابهای بیشتر و جدیدتر برای این است که عمل کردن را به تعویق بیندازند.
علت دیگر این است که فرد با خواندن این نوع کتابها حالت سرخوشی و موفقیت کاذبی به دست میآورد که نیازی به تغییر رفتار و اقدام به عمل نمیبیند. موفقیت با خواندن کتابهای موفقیت و مثبتاندیشی و همچنین دیدن مستند راز به دست نمیآید.
برای هر کاری اصولی هست و مطمئن باشید برای موفقیت هم اصولی وجود دارد.
مستند جنجالی
کمتر کسی در حوزۀ موفقیت و رشد فردی مطالعه کرده و نام مستند راز را نشنیده است. وقتی کتاب و فیلم راز در سال ۲۰۰۶ به دنیا معرفی شد خیلی بحثبرانگیز بود.
سمینارهای زیادی در تأیید یا رد این مستند برگزار شده و میشود و خواهد شد. حتی در کشور خودمان هم کم نیستند کسانی که خود را مدرس قانون جذب مینامند. به نوعی مستند راز تبدیل به یک بِرند شده است.
وقتی صحبت از موفقیت میشود میگویند: «منظورتان فیلم راز است؟ آن را دیدهام اما جواب نمیدهد!» آیا جذب دو تا آهنربا واقعیت دارد؟ آیا میتواند جواب ندهد؟ یکی از مهمترین قوانین کشف شدۀ بشر قانون جذب است. قانونی که میگوید هر چیزی مشابه خودش را جذب خواهد کرد. اما باید دید آیا آنچه به عنوان «جذب» در حال گسترش و معرفی است واقعاً این
قانون را تعریف میکند و حقیقت دارد؟ گمان نکنم.
چیزی که در قانون جذب معرفی میشود اینست: «خواستههایی داشته باشید و به آنها فکر کنید، بهزودی آنها را دریافت خواهید کرد.»
به نظرم آنچه به عنوان قانون جذب بین مردم جا افتاده اصلاً درست نیست. تصور اغلب ما اینست که به هر چیزی فکر کنیم همان رخ میدهد و جذب خواهد شد. در صورتی که این تفسیر غلطی از قانون جذب است. اینکه خواستههایمان را هدف در نظر بگیریم و فقط آنها را مدام در ذهن داشته باشیم تا جذب کنیم درست نیست. این قانون باید بهدرستی و شفاف توضیح داده شود. خیلیها میگویند: «بله! اینها را میدانم، اما برای من کار نکرد.» یا اینکه «اگر این طوری است و این قوانین واقعی است، چرا برای من کار نمیکند؟ این همه هم اهداف و افکار مثبت داشتم، حتی با هدفهایم زندگی میکردم.» آنها فهرستی از آرزوها و اهداف خود دارند که با فیلم راز پیش رفتهاند و به هیچ کدام از آنها نرسیدهاند.
در واقع، در سیستم جذب، فکر کردن اصلاً مهم نیست. تعجب کردید؟ بله. اصلاً مهم نیست. چون بار اصلی قانون جذب به دوش ارتعاش است نه افکار مثبت. قانون ارتعاش نه تنها به درستی معرفی نشده، بلکه نیاز به مکملهایی دارد که در این کتاب به شما معرفی میکنم.
حلقۀ گمشده فیلم راز
برای توضیح بهتر این قسمت، ابتدا شما را با مفاهیم اولیه آشنا میکنم. هر چیزی در این جهان ارتعاش دارد. اگر شما هم به یافتههای جدید علمی علاقه داشته باشید میدانید که در علم فیزیک ثابت شده است که همه چیز به گونهای مرتعش است. سختترین اجسامی هم که میبینیم در واقع در حال ارتعاش هستند. بدن ما هم ارتعاشهای گوناگون دارد.
این موضوعات بسیار ساده، بیش از صد سال است که همچون بدیهیات علم پذیرفته شدهاند. شاید از نزدیک دیده باشید چگونه از افرادی به کمک دستگاه الکتروآنسفالوگراف نوار مغزی میگیرند.
کار این دستگاه ثبت فعالیتهای الکتریکی مغز است. مغز هر آدم زنده فعالیتهایی دارد؛ این فعالیتها، بهصورت پالسهای الکتریکی هستند و میدان مغناطیسی قوی به وجود میآورند. برای درک بهتر به این مثال توجه کنید: تا به حال سنگی را به آب انداختهاید؟ موجهای حاصل از آن را که به اطراف پخش میشوند در نظر آورید؛ افکار ما نیز به همین صورت هستند. هر زمان که فکری در سرمان میگذرانیم گویی آن را چون سنگی در برکهای انداختهایم و این برکه همان جهان بیانتهای هستی است. هر فکری تا بینهایت در دنیا پخش میشود؛ تأکید میکنم: هر فکری.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید هر فکری ارتعاش مخصوص خود را دارد و میتوان آن را اندازه گرفت. هر فکری دامنه و طول موج خاصی دارد که میشود با دستگاههای آزمایشگاهی اندازهگیری کرد.
در روزهای آینده مقالات بیشتری درباره قانون جذب منتشر میشود.
پاسخها